جدول جو
جدول جو

معنی خجلت کش - جستجوی لغت در جدول جو

خجلت کش(بَ گَ)
شرمگین. (آنندراج). شرمسار. خجلت زده. شرم زده. آنکه خجلت کشیده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ کَ دَ / دِ)
کسی که تحمل خجالت میکند. کسی که زود خجلت زده میشود. آنکه حالت قبول خجالتش زیاد است. کنایه از کم رو و غیر گستاخ و باحجب است
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِ لَ کَ / کِ)
حالت خجالت کش. حالت شرم زده. حالت خجالت زده
لغت نامه دهخدا
(سَرْ، رَ تَ / تِ)
حجله ساز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ پُ کَ دَ / دِ)
خواری کش.
- خفت کش منت کش، کلمات شماتت گونه ای است که بچه ها در وقت قهر کردن بهم می گویند
لغت نامه دهخدا
(بَ اَ فَ دَ)
شرمسار شدن. منفعل شدن. شرمسار گشتن. شرمگین شدن. منفعل گشتن:
خجلت عیب تن خویش و غم جهل کشد
کودکی کو نکشد زحمت استاد و ادیب.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از خفت کش
تصویر خفت کش
رسوا زبونی پذیر
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در منطقه ی تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
حمل کننده ی سرشاخه ها
فرهنگ گویش مازندرانی
خاک انداز، وسیله ای برای جابه جایی آتش و خاکستر گرم و خاشاک
فرهنگ گویش مازندرانی
کشیدن چیزی روی زمین، کسی که چیزی را روی زمین کشد
فرهنگ گویش مازندرانی